با كودكان استثنايي خود چگونه رفتار كنيم
كوچولوهاي كمتوان
سخن از كودكان استثنايي، سخن از تفاوتهاست، سخن از ايفاي مسووليتهاست، سخن از احياي انسانهاست، سخن از تكليفها و انتظارهاست، سخن از شناخت ويژگيها و تواناييهاست، سخن از قابليتهاست و سرانجام سخن از رفع موانع و هموار كردن طريق رشد و شكوفايي استعدادهاست. كلمه استثنايي، واژهاي جامع و كلي است كه به معناي دقيق كلمه شامل همه انسانها ميشود، زيرا خلقت انسان از ديدگاه الهي، خلقتي ويژه و استثنايي است.
از نظر آموزشي، امروزه واژه استثنايي به كودكاني اطلاق ميشود كه از جهات مختلف ذهني، جسمي، عاطفي و اجتماعي تفاوت قابل ملاحظهاي با ديگر كودكان همسال خود دارند، به نحوي كه به لحاظ همين تفاوتهاي محسوس قادر نيستند از برنامههاي درسي عادي كه اصولا برپايه ويژگيها و تواناييهاي مشترك بيشتر كودكان در سنين مختلف تنظيم شده است، به طور بايسته و شايسته بهرهمند شوند، بنا بر اين تعريف، واژه كودكان استثنايي، كودكان تيزهوش، عقبمانده ذهني، نابينا، ناشنوا، ناسازگار، معلولين جسمي حركتي و ناتوان در يادگيري خاص و نظاير آن را شامل ميشود.
واژه معلول به كساني اطلاق ميشود كه به علت نقص جسمي، ذهني يا اختلال رفتاري شديد، مشكلات و مسائل خاص دارند و به توجه فوقالعاده نيازمندند. در واقع اصطلاح معلول داراي شمول محدودتري است. به ديگر سخن، هر كودك معلول، استثنايي نيز است، اما هر كودك استثنايي لزوما معلول نيست؛ بنابراين نبايد واژههاي استثنايي و معلول به طور مترادف به كار رود.
بچههاي عجيب
به طور كلي از نظر آموزشي به اين گروهها استثنايي گفته ميشود:
1 - كودكان كمتوان يا عقبمانده ذهني يا كودكان آهسته گام.
2 - كودكان مبتلا به اختلال در يادگيري خاص.
3 - كودكان سازش نايافته يا ناسازگار.
4 - كودكاني كه داراي اختلالات گويايياند.
5 - كودكاني كه دچار نارساييهاي شنوايياند.
6 - كودكاني كه دچار نارساييهاي بينايياند.
7 - كودكاني كه به بيماريهاي مزمن خاص از قبيل بيماري قند، صرع و غيره دچارند.
8 - كودكاني كه دچار نقص عضو يا فلج مغزي يا حركتياند (معلولين جسمي حركتي).
9 - كودكاني كه داراي معلوليتهاي مضاعفاند.
10 - كودكان تيزهوش و پراستعداد.
براساس بررسيها و آمارهاي مجامع علمي و فرهنگي بينالمللي نظير يونسكو و برخي كشورهاي غربي، در حدود 10 تا 15 درصد از كودكان مدرسهرو (18 7 سال يا 17 6 سال) هر كشور بنابر تعريفي كه ارائه شد، استثنايياند و به توجه خاص آموزشي نياز دارند؛ به عنوان مثال در سال 1994، دفتر آموزش كودكان معلول در آمريكا اعلام كرد كه حدود 12 درصد از كودكان، از تولد تا 19 سالگي به نحوي دچار معلوليتاند و به آموزش ويژه نياز دارند.
در واقع برخلاف آنچه عمدتا در اذهان تداعي ميشود، آموزش و پرورش استثنايي لزوما به معناي جداسازي و انتقال كودك از مدرسه عادي به مدرسه استثنايي نيست، بلكه آموزش استثنايي برنامهاي تنظيم شده براساس ارزيابيهاي مستمر و جامع براي كودك از تولد تا پايان زندگي و همراه با خانواده، مدرسه و اجتماع است.
بنابراين ايجاد كلاسها و مدارس خاص براي كودكان استثنايي هدف نيست، بلكه برخاسته از يك ضرورت آموزشي است؛ زيرا با حضور دو سه نفر كودك استثنايي در يك كلاس معمولي 40 يا 50 نفري، معلم قادر نخواهد بود آن گونه كه شايسته است به تفاوتهاي فردي توجه داشته باشد، بخصوص زماني كه تفاوت موجود ميان اين دو سه نفر كودك استثنايي با ديگر كودكان قابل ملاحظه باشد، اگر معلم بخواهد توجه بيشتري به اين كودكان، كه نياز بيشتري دارند، مبذول دارد ناگزير است از وقت آموزش و هدايت دانشآموزان ديگر بكاهد و بهعكس.
حقيقت آن است كه رشد فرهنگي و اعتلاي ارزشهاي هر ملتي بستگي به ميزان توجه آنها به حقوق حقه همه افراد جامعه به طور اعم و افراد استثنايي به طور اخص دارد. لذا بايد شيوهاي اتخاذ شود كه اين كودكان استثنايي به تناسب ويژگيهاي خود از برنامههاي آموزشي برخوردار شوند. در نيل به اين هدف است كه وقتي مدرسه عادي از نيروي انساني مجرب (روانشناسان، كارشناسان و معلمان) برنامههاي فوقالعاده راهنمايي و مشاورههاي خاص آموزشي برخوردار نيست، كودكان استثنايي ناگزير روانه مدارس خاص ميگردند؛ مدارسي كه داراي معلمان آموزش ويژه استثنايي، برنامه ويژه آموزشي و پرورشي و وسايل و لوازم خاص آموزشياند.
با نگاه كلي به وضعيت خاص كودكان استثنايي به تعبيري كه پيشتر بدان اشاره شد و با توجه به نيازهاي خاص آنان اعم از نياز به نيروي انساني مجرب و ورزيده و وسايل آموزشي و كمك آموزشي و با در نظر گرفتن شرايط جغرافيايي، اجتماعي و اقتصادي كشور، توزيع اين كودكان در شهرها و روستاهاي دور و نزديك و پذيرفتن ضرورت آموزش و پرورش استثنايي براي تعليم و تربيت اين كودكان عمدتا 2 راه بيشتر به نظر نميرسد. اول آن كه كودك يا كودكان استثنايي در هر نقطه و مدرسهاي كه هستند بمانند و امكانات، اعم از كارشناسان متخصص، معلمان ويژه، وسايل و تجهيزات آموزشي و كمك آموزشي در آن محل فراهم شود. اگر اين طريق مقدور نباشد ناگزير بايد تدبيري ديگر انديشيد. واقعيت اين است كه به سبب كمبود نيروي انساني مورد نياز و تجهيزات آموزشي، بسختي ميتوان در سطوح مختلف كشور چنين امكاني فراهم كرد. در اين مورد، حتي كشورهاي غربي نيز دچار تنگناها و محدوديتهاي مختلفاند.
طريق دوم، استفاده از حداكثر امكانات، اعم از نيروي انساني متخصص و مجرب، وسايل و تجهيزات آموزشي، متمركز كردن آنها در چندين مدرسه خاص و فرستادن كودكان استثنايي به آن مدارس است؛ البته ميتوان اين روش را به اشكال مختلف از قبيل داير كردن برنامه فوقالعاده آموزش استثنايي در مدارس عادي ايجاد كلاسهاي نيمه وقت و تمام وقت در مدارس و تاسيس مدارس روزانه و شبانهروزي اجرا كرد. اين شيوه از آموزش و پرورش كودكان استثنايي شامل همه كودكان استثنايي اعم از تيزهوش، نابينا، ناشنوا و عقبمانده ذهني است؛ البته تفصيل برنامههاي آموزشي هر يك از گروههاي استثنايي، بويژه آموزش و پرورش دانشآموزان تيزهوش و تجاربي كه در كشورهاي مختلف در اين زمينه كسب شده است، نياز به بحث جداگانهاي دارد. در هر حال قدر مسلم اين است كه هدف، ارائه موثرترين برنامه آموزشي متناسب با ويژگيهاي زيستي، شناختي و عاطفي هر دسته از كودكان استثنايي و در چارچوب امكانات و مقدورات جامعه است.
تاريخچه آموزش استثنايي جهان
ريشههاي تاريخي آموزش و پرورش استثنايي را به گونهاي كه امروز مطرح است، ميتوان اوايل سالهاي 1800 ميلادي در ميان تلاشهاي تني چند از پزشكان محقق يافت. از ايتارد، پزشك انديشمند فرانسوي كه پزشكي حاذق و صاحبنظر در بيماريهاي گوش و تعليم و تربيت كودكان ناشنوا بود ميتوان به عنوان يكي از پيشگامان آموزش و پرورش استثنايي نام برد. از جمله معروفترين كارهاي ايتارد، تلاش وي در تربيت ويكتور، كودك 10 سالهاي است كه در يكي از جنگلهاي فرانسه پيدا شد. وي با زندگي اجتماعي آشنايي نداشت و آثاري از رشد زبان در او مشهود نبود. ادوارد سگن، شاگرد ايتارد كه سال 1848 به آمريكا مهاجرت كرد از اولين كساني است كه با روش ابداعي خود سعي در تعليم و تربيت كودكان عقبمانده ذهني داشت. در كنار تلاشهاي ايتارد و سگن، زحمات چشمگير خانم ماريا مونته سوري قابل توجه است. وي تحتتاثير عميق فعاليتها و روشهاي سگن، به عنوان مربي كودكان عقبمانده ذهني و حامي آموزش و پرورش پيشدبستاني براي همه كودكان شهرت يافت. به دنبال كوششهاي قابل ملاحظه ايتارد، سگن و مونته سوري، اين پيشگامان نهضت تعليم و تربيت استثنايي، شاهد تلاشهاي گسترده ديگر محققان و متخصصان در كشوهاي مختلف جهان و تاسيس مراكز، مدارس و كلاسهاي ويژه براي كودكان استثنايي هستيم، به گونهاي كه امروز همه كشورهاي جهان به آموزش و پرورش استثنايي به عنوان يك ضرورت فرهنگي و اجتماعي مينگرند و بخش قابل توجهي از امكانات آموزش و پرورش عمومي آنها به كودكان و دانشآموزان استثنايي اختصاص مييابد.
در هر حال اگر بر اين باور باشيم كه ستونهاي تمدن هر جامعه بر نظام آموزش و ساختار آموزش و پرورش آن استوار است، بدون ترديد سلامت، جامعيت و كارآمدي نظام آموزش و پرورش آن جامعه نيز در گروي وسعت، گستردگي، تنوع و كيفيت برنامههاي جامع آموزش استثنايي و درصد كودكان و دانشآموزاني است كه به عنوان استثنايي يا داراي نياز ويژه مورد تشخيص و شناسايي واقع شده و خدمات آموزشي موثري در مدارس عادي يا كلاسهاي خاص به ايشان ارائه ميشود.
محققان تعليم و تربيت و كارشناسان بصير نظامهاي آموزشي، عمدتا بر اين باورند كه پيشرفتهاي حاصل در آموزش و پرورش عادي در زمينههايي همچون شناخت ويژگيهاي شناختي و رفتاري دانشآموزان، مسلح شدن به روشهاي موثر كنترل رفتار و آموزش و پرورش، بهرهگيري از آزمونهاي معتبر هوشي و رواني و انجام مطالعات باليني و تجربي، مرهون انجام تحقيقات درباره كودكان استثنايي و يافتههاي حاصل از روانشناسي و آموزش و پرورش استثنايي است. بدون ترديد پيشرفتهاي حاصل در قلمروي روانشناسي و آموزش استثنايي در ابعاد مختلف، سببشناسي و پيشگيري از معلوليتها، شناخت ويژگيها در مراحل مختلف رشد، روشهاي آموزشي و توانبخشي و مشاوره و راهنمايي در سايه همراهي و همكاري متخصصان و پژوهشگران رشتههاي تخصصي ديگر همچون روانشناسي رشد، روانشناسي باليني، روانشناسي مرضي، روانشناسي تربيتي، جامعهشناسي و آسيبشناسي اجتماعي، بهداشت عمومي، ژنتيك و آزمايشهاي ژنتيكي، پزشكي، روانپزشكي، طب اطفال، مغز و اعصاب، گوش پزشكي، چشم پزشكي، ارتوپدي، تربيت بدني، فيزيوتراپي، كار درمانگري، گفتار درمانگري، هنر و فناوري آموزشي و مشاوره و راهنمايي مقدور و ميسور بوده است. به همين سبب است كه محققان روانشناسي و آموزش كودكان استثنايي ميتوانند طرحهاي تحقيقاتي خود را با توجه به زمينههاي مورد اشاره طراحي، تدوين و اجرا كنند. از سوي ديگر فارغالتحصيلان و پژوهشگران اين رشته نيز ميتوانند با پژوهشهاي بنيادي و كاربردي خود به غناي رشتههاي مرتبط بيفزايند.
آموزش استثنايي در ايران
در جامعه ما، تاريخچه برنامه آموزش و پرورش استثنايي به دهه اول قرن چهاردهم شمسي مربوط ميشود. در اين دوران، اولين مدرسه ناشنوايان در تهران توسط مرحوم جبار باغچهبان و نخستين مدرسه ويژه نابينايان در تبريز به وسيله يك كشيش آلماني به نام كريستفل تاسيس و به دنبال آن در چند شهر ديگر مدارس مشابهي از سوي افراد خير و آگاه بنياد نهاده شد. در اين مورد ميتوان از تاسيس مدرسه شبانهروزي نابينايان در تهران در سال 1328 و چندين مدرسه استثنايي ديگر همچون ابابصير، خزائلي و غيره نام برد. در سال 1347 دفتري به نام دفتر آموزش كودكان و دانشآموزان استثنايي در وزارت آموزش و پرورش ايجادشد. درواقع مسووليت اين دفتر، شناخت و جايگزيني مطلوب و آموزش و پرورش كليه كودكاني است كه به علت تفاوتهاي قابل ملاحظه ذهني، جسمي و عاطفي قادر به استفاده ازبرنامههاي عادي آموزش و پرورش نيستند.
در پي آغاز فعاليت اين دفتر، مراكز و مدارس متعددي در نقاط مختلف كشور براي تعليم و تربيت كودكان استثنايي شروع به كار كردند. مطابق گزارشهاي رسمي وزارت آموزش و پرورش، 10 سال پس از تاسيس اين دفتر، يعني در سال 1357 حدود 8000 دانشآموز استثنايي تحت پوشش دفتر مزبور مشغول تحصيل بودند. با توجه به پيشرفتهاي روزافزون فناوري آموزشي، بالا رفتن آگاهي اغلب اولياي كودكان استثنايي و ايجاد نگرش مثبت در آنان براي تعليم و تربيت فرزندان خود، تاثير قابل توجه مدارس استثنايي در تعليم و تربيت كودكان استثنايي، بويژه ورود تني چند از دانشآموزان نابينا و ناشنوا به موسسات آموزش عالي، همچنين تلاش روزافزون و متعهدانه دلسوزان كودكان استثنايي در پرتوي انقلاب اسلامي و با تصويب مجلس شوراي اسلامي، سازمان آموزش و پرورش استثنايي با هدفهاي جامع و فراگير در سال 1370 تاسيس شد و كار خود را آغاز كرد. با تاسيس سازمان آموزش و پرورش استثنايي، تحول چشمگيري در شناسايي هرچه سريعتر و آموزش و توانبخشي كودكان و نوجوانان استثنايي در سطح كشور به وجود آمد و اميد ميرود اين سازمان بتواند دستكم مطابق وظايف و مسووليتهايي كه مجلس محترم براي آنان پيشبيني كرده است، توفيقات چشمگيري داشته باشد.
اقدامات بايسته
براي پر كردن شكافهاي بزرگي كه متاسفانه در قلمروي تعليم و تربيت كودكان استثنايي وجود دارد، اقدامات زير لازم به نظر ميرسد:
الف) تهيه ابزارهاي لازم براي مطالعه ميزان هوش، نوع شخصيت و همچنين سنجش ويژگيهاي حسي و حركتي كودكان، پيش از آن كه به موسسات آموزشي راه يابند.
ب) مطالعه همه كودكاني كه به مدرسه راه مييابند با روشهاي علمي و تشكيل پرونده خاص براي هريك كه حاكي از وضعيت ذهني، جسمي و رفتاري دانشآموز باشد.
ج) ايجاد، تقويت و گسترش دورههاي تخصصي براي تحقيق درباره كودكان استثنايي و تربيت معلمان و كارشناسان تعليم و تربيت كودكان استثنايي به ميزان مورد نياز در سطوح كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري.
در اين ارتباط بايد يادآورشد پس از تصويب و اجراي برنامههاي روانشناسي وآموزش استثنايي در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد بتازگي برنامه دكتري روانشناسي و آموزش كودكان استثنايي نيز به وسيله شوراي عالي برنامهريزي وزارت فرهنگ و آموزش عالي به تصويب رسيد و دانشگاههاي واجد شرايط كشور در مقطع دكتري نيز در رشته روانشناسي و آموزشي كودكان استثنايي فعال خواهند بود.
د) تاسيس موسسات آموزشي و توانبخشي خاص براي كودكان استثنايي با تدوين برنامههايي كه در كلاسهاي مشترك و با روشهاي آموزش و پرورش انفرادي درباره كودكاني باويژگيهاي متفاوت و قابل اجرا باشد.
ه) تدوين برنامه جامع اطلاعرساني براي آگاه كردن والدين اين قبيل كودكان و جلب توجه آنان به اين كه هرچه كودكان استثنايي زودتر شناسايي شوند، آسانتر و بهتر ميتوان به ياري آنان شتافت.